Ranitidine

For The Painful Stomachs

28.2.06

پاسخی به دعا

او...م م، نه !

Stanley Bubien

27.2.06

دوغریبه، دو نگاه، دوطرف

به همدیگه نگاه می کنیم ودر دو طرف خیابون حرکت می کنیم.
نمی دونم من دارم سرعتمو با اون تنظیم می کنم،
یا اون با من.

26.2.06

قرمز

احساس می کنم زندگی ام مثل یه چراغ قرمز سه زمانه شده.
که 150 ثانیه قرمزه،
و 15 ثانیه سبز.
تازه بعضی موقع ها قرمزش رو 0 وامی ایسته.
ایرادی نداره؛ ما خوشیم به همون 15 ثانیه.

24.2.06

اسطوره

هیچ وقت اسطوره تان را از نزدیک نبینید؛
چون ممکن است صورتش جوش داشته باشد.
چون ممکن است سوژه ای که شما دوستش دارید را توی توالت نوشته باشد.

اونوف/ تشریفاتی ساده/ جوزپه تورناتوره

23.2.06

خوش برخوردترین

خوش برخورد ترین آدمی که دیدم،
مردی بود که سرش یک تیک عصبی خاص داشت؛ شبیه حرکت سلام کردن.
همه هم به او سلام می کردند چون به هر حال احتمال داشت که واقعا به آنها سلام کرده باشد.

تسلیت به امام زمان با زیرنویس

یحتمل امام زمان که روی کاناپه نشسته بود و طبق معمول فیلم چهارشنبه شب شبکه تهران رو تماشا می کرد، زیرنویس رو دید و به خانومش گفت:
«عزیزم محیط آماده شده؛ برنامه ظهور رو جلو می اندازیم!»

21.2.06

ترافیک قلبی

درد قلبم از معضل ترافیکِشه.
تا میام خیابوناشو عریض کنم،
آدمای بیشتری وارد می شن.

20.2.06

چند روز

فکر کردم چند روز دیگر با هم خواهیم بود.
می دانم؛ اگرچه اعداد نامحدودند، من نمی توانم تا ابد به شمارش ادامه دهم.

اریک مارتین

18.2.06

شعور در پلی تکنیک

پشت در توالت دانشگاه در کنار نقاشی های ناشیانه آلات جنسی نوشته بود:
«دانشجوی عزیز! از نهایت شعور شما متشکرم. مثلا شما جزء 1500 نفر اول کشور هستید.»
ربطش رو نفهمیدم.

16.2.06

محکوم کردن تجدید چاپ کاریکاتورها

مثل اینه که به یه احمق بگی «یه احمقی پیدا شده بهت گفته احمق.» بعد احمقه بزنه زیر گوش توی احمق و بگه «احمق!»

14.2.06

ولنتاین

اونی که دوستش دارم برام چیزی نیاورده.
حتما روز تولدم رو فراموش کرده،
و ولنتاین رو غربزدگی می دونه.
حالت دیگه ای رو نمی تونم تصور کنم.

انتقاد پذیری

برای هر انتقاد منفی که از کسی می کنید، بهتر است در ابتدا دو مورد مثبت ذکر کنید.
حالا نظرتون راجع به بلاگ من چیه؟

13.2.06

Smoke Kills !

فرانک توماس خیلی سیگار می کشید ولی می دانست که هرگز در اثر حمله قلبی یا سرطان نخواهد مرد.
یک روز گاز در آشپزخانه فرانک نشت کرد. حق با فرانک بود ...
الکس کیگان

12.2.06

کنجکاوی، حسادت، قناعت

همیشه یه حس کنجکاوی داشتم نسبت به مردهای خف مذهبی؛
این که چه جوری در تمام زندگی شون به یک زن قناعت می کنن.
شایدم حس حسادت باشه !

10.2.06

Happy Birthday

می گن مادرم خیلی تلاش می کرده تا یه روز دیگه به دنیا بیام.
ولی من هی لگد می زده ام.
به هر حال تولدم مبارک؛ فقط تولدم !

9.2.06

نیاز

مطمئنم که او هم به من نیاز دارد.
ولی نکند نیازش به من مثل نیاز ملکه آنا به دلقک دربارش بالاکرف باشد.

قمارباز / داستایوفسکی

8.2.06

یا حسین عشق منی

امسال هم دختران معتقد،
از هر نژاد و هر رنگ اعم از سفید و سبزه و برنزه،
و از هر مسلک و هر مذهب اعم از لا مذهب،
در عزاداری حسینی
سنگ تمام گذاشتند.

7.2.06

تملک رابطه

- « تو رابطه ت قسطی یه، یه بار آدمو می بینی و می ری تا ماه دیگه.»
- « خب اگه رهن کامل بود که به تو هم نمی رسیدم.»
- «با این وضعیت چه جوری می خوای ازدواج کنی؟»
- «نمی دونم. فعلا که قصد فروش ندارم!»

6.2.06

کاریکاتور

گفتند: در دین شما خشونت هست.
با خشونت پاسخ دادند: «نه!»

5.2.06

قطار شهربازی

آدم هایی هستند مثل قطار شهر بازی،
که از بودن با آنها لذت می برید،
اما به جایی نمی رسید.

4.2.06

تولد

روز تولد من نه که خیلی خوش پر و پاچه بود، ( 22 بهمن )
لب خزینه هم نشست. ( افتاد وسط محرم )

3.2.06

ساعت، زمان

ساعتم هر یک ساعت یک ربع عقب می افتد.
اما هنوز هم زمان را
گرچه در مقیاسی دیگر
نشان میدهد.

1.2.06

خجالتی

-خانوم خوشگله؟ شما همیشه این قدر خجالتی هستین؟
- نه پدر سگ !

پریسا