Ranitidine

For The Painful Stomachs

28.7.06

داستان بی وزنی ما

همه معلق در فضا؛ آرام؛ بی اختیار به سمت هم حرکت می کنیم. من رانده می شوم به سمت معشوقه رفیقم، دستش را می گیرم تا پرت نیفتم. حالا رفیقم دارد دور می افتد. دارد چیزهایی بر زبان می آورد. اینجا هوایی نیست؛ صدایی تولید نمی شود. یک دختر دارد به سمت ما می آید. دارد پرت می افتد. دستش را می گیرم. باید بگیرم. قبلی دستم را رها می کند. نباید رها کند، چون می میرد. می میرد...